۪W۫۰۪i۫۰۪l۫۰۪d۫۰ ۪J۫۰۪a۫۰۪s۫۰۪m۫۰۪i۫۰۪n۫۰۪e۫۰

یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس



تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم

دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم



یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم

میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم


بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم



داغ ترانه تو دلم ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم



من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ما تموم شده ، با یه علامت سوال



بزار کوله بارم روشونه شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم

 
       



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 7 بهمن 1390برچسب:,ساعت 4:6 PM توسط .SahaR.


قالب جدید وبلاگ پيجك دات نت